الان تو واگن نشستم دارم میرم سر کار. یه مصاحبه ی جدید از Tony Robbins قبل از قطعی اینترنت دانلود کرده بودم که داشتم گوش میدادم. یه لحظه انقدر این آدم منو تو "زنده بودن" غرق کرد که داشت اشکم در میومد و یه لحظه نگاهم به زیرنویس حرفاش افتاد و رفتم تو این فکر که اون کسایی که ناشنوا هستن صدای این "آدم زنده" رو نمی شنون و چقدر من باید خدا رو شکر کنم که صدای این بنده خدا رو می شنوم. چقدر خدا رو شکر کنم که هیجان و زندگی از تو صداش میاد میره تو درون من. خدایا بد جوری شکرت میکنم که صداها رو می شنوم. خدایا شکرت می کنم که استاد دکتر دانشگاه شهین زرشکی تلفظ variety رو که الان تونی رابینز گفت "بلد نبود" و با تکبر و ترس چطور رو تلفظ اشتباهش اصرار می کرد و به من نگاه می کرد که ای دانشجو تو اشتباه می کنی و نه من! منم تو دلم میخندیدم که بنده ی خدا من مثل تو ترسو نیستم. من مثل تو I’m not enough ای نیستم که با کوچکترین اشتباهی جلوی دانشجوهام خودمو خیس کنم. من شاگرد تونی رابینزم! اگه استاد دانشگاه بودم دانشجوهام رو مثل دختر و پسر خودم می دیدم. انقدر باهاشون راحت بودم که وقتی سوتی میدادم یا اشتباه می کردم "همه با هم جشن می گرفتیم و میزدیم زیر خنده"! تا اونا هم یاد بگیرن که "اشتباه کردن" عین انسان بودنه. عین زنده بودنه. با شور زندگی کن.