اعتراف میکنم من فیلم The Mask رو خیلی دوست دارم. همه ی آدما درونیاتی دارن که وقتی ابزاری پیدا میکنن که تو واقعیت بسازنش، شروع میکنن میسازنش. حالا فکر کنید شما ابزاری داشته باشین که براتون زمان رو حذف کنه. یا بهتر بگم، عملاً هر محدودیتی رو حذف کنه! مثل مرگ یا پیری یا هر چیز دیگه. اون وقت شما چطور زندگی می کنید؟ وقتی شما اون ماسک رو میزنید چه شکلی میشین؟ صورتتون قرمز میشه؟ یا سبز مایل به ارغوانی؟ یا سفید مایل به یشمی؟ یا بنفش گل گلی خال خال زرد؟ وقتی یه کودک با آجرک هاش یه هواپیما درست میکنه و اون هواپیمای خیالی براش تو دنیاش واقعی میشه دقیقا همین صحنه رو می شه دید که چطور درونش رو از طریق اون هواپیما (اون ماسک) بیرونی میکنه. چطور اون ماسک باعث میشه ببینیم اگه سوار اون هواپیما بود چطور تو آسمون چرخ میزد و چطور خوشحال میشد. بعد تازه شمارم دعوت میکنه بیاین تو تجربش. خیلی باحاله. همچین با افتخار میگه ببینین هواپیمام رو! ماسک های ما بزرگسالان جورواجوره. یکی چیزی مصرف میکنه تا اون لحظات ماسکی رو تجربه کنه. یکی سخت کار میکنه. یکی به دیگران کمک میکنه. یکی خرخونی میکنه. یکی خیلی ورزش میکنه. من دوست دارم یه ماسک خوب بگذارم تا اونی بشم که تو درونمه. نه اونی که... با شور زندگی کن.