خیلی به فکرتونیم!

خیلی به فکرتونیم!

دیروز به خاطر قراری که با یکی از اساتید دانشکده ی کامپیوتر و برق گذاشته بودم که برم سر کلاسشون رفتم یه سر "شهین زرشکی" . البته برای خداحافظی. چون کارم خیلی زیاد شده و دیگه نمی تونستم برم دانشگاه. داستان پیدا کردن این کلاسه هم برا خودش چیز جالبیه که شاید تو یه پادکست تعریف کردم کمی حالشو ببریم.
خلاصه رفتم دانشکده برق و کامپیوتر و خوشبختانه خیلی زود رسیدم. همینجور تو تابلوهای اعلانات دانشکدشون کنجکاوی می کردم که یه آگهی جالبی دیدم. یکی از سایت های فروش اینترنتی کالا که تو اتصال جیب مردم به جیب خودشون بسیار موفقه و حتی سال های اول کارشون برای مشتریاشون هدیه تولد هم می فرستادن (!!!)، یه آگهی در زمینه ی هوش مصنوعی زده بود که دانشجوهای علاقمند تو اون زمینه بیان و مسابقه بدن. یه برندی هم برا خودشون درست کرده بودن تو مایه های "دیجی گوری نکستکوفت" که خیلی منو برد تو فکر. یکمی سرچ کردم و دیدم عجیب قضیه بیخ داره. دیدم اینا از بس گنده شدن رفتن تو data mining وdata science و این داستانا. مثلا یه تیکهbig data که شامل 2 ميليون فروششون بود رو public کرده بودن و هر کسی که با ایمیل دانشگاهی براشون میل بزنه بهش میدن که برهpattern های خرید ملت همیشه در صحنه رو در بیاره، در این حد!
خیلی غُصه خوردم. پیش خودم گفتم این مردم رو ببین که روز و شب تو زندگی هاشون اسیرن و نمی دونن مشکل از کجاست و دیگرانی که خیلی خیلی خیلی زیاد به فکر اونا هستن و با "دانش خاص روانشناسی" دنبال پیدا کردن پترن های روانی اونا هستن تا بهتر و بیشتر روشون مسلط بشن. غصه خوردم که استاد ما که خیلی هم به خودش می نازید اسم Robert Cialdini رو نشنیده و وقتی من سر کلاس اسمشو میگم یه جور چهرشو عوض میکنه انگار این منم که 30 ساله دارم چرت و پرت تحویل بچه مردم میدم. همین رابرت چیالدینی که اساس کار این سایت اینترنتی مشهور روی تحقیقاتشه. بعد ما می شینیم سر کلاس خاله بازی می کنیم و مردم تو اون دادگاه خانواده ی جلوی در دانشگاه صف می کشن. ما می گیم بچه ها اینجا ویرگول بگذارین و اونجا برین سر خط و چند متر اون ور تر کودکانی هستن که باید در کودکیشون پدر یا مادرشون رو از دست بدن چون ماها برامون زندگی اونا مهم نیست. برا ما روش پایان نامه نویسی و مقاله ارسال کردن به مجلات و یه مشت آشغال اینجوری مهمه. نه استاد؟ حالا یه 100 هزار تا بچه ی طلاق بیشتر یا کمتر. مهم نیست، نه؟ مهم اینه که "دانشجوهای محترم تو پاراگراف مقدمه توضیح بدن که طلاق چقدر بده و اَخه."
چطور اینا (فروشنده های آنچنانی اینترنتی) برای استثمار مردم، خوب از دانش روز روانشناسی استفاده می کنن (اصلاً برین ببینین اینا چه کسایی رو با چه job description هایی استخدام میکنن) اونوقت ماها باید می نشستیم و چرندیات آقایون و خانوما رو عین وحی منزل قبول می کردیم و چشم به درد این خانواده ها و بچه هاشون می بستیم.
من به هرکی داستان شهین زرشکی رو تعریف می کنم میگه ولشون کن برو بشین مدرکتو بگیر. این استادا همینن.
من خیلی سعی کردم ولی نتونستم.
نمی تونم بشینم اینا ریشه ی خانواده ها رو بزنن و تازه کسایی مثل خودشون و با اون "افکار انسان اولیه" پرورش بِدَن و من ساکت باشم. مگه اون خانوم دانشجو نبود تو جلسه ی معارفه برای "دکتر شدن" یقه پاره می کرد؟
شما اومدین دکتر و پروفسور بشین و پول در بیارین و انگار نه انگار اون همه هزینه ی دانشگاهی که توش می شینین خاله بازی می کنین از جیب همین مردم و همین بچه های طلاقه.
شمایی که تا اینجا اومدی و این متن رو داری میخونی اینو از من داشته باش
آنچنان "کفتارهایی" دندون براتون تیز کردن که شما به ذهنتونم خطور نمیکنه همچین کسایی وجود داشتن و شما نمیدونستین. با تحقیقات گسترده از صد سال پیش به آنچنان "دانشی" دست پیدا کردن که "الگوهای رفتاری انسان ها" و "روش های کنترل و مهندسی توده های ملت همیشه در صحنه" رو پیدا کردن و ازش برای رسیدن به new world order دارن استفاده میکنن. دیگه individual mind control که مثل آب خوردنه. نیست؟ فیلم telefon 1977 یا از اون بهتر Eyes Wide Shut 1999 رو ببینید. بازیه جدید، بازیه mass control لِه.
این مدارس به این روشی که تو دنیا برپاست دام نابودیه بشریته. البته اگه کسی بفهمه. طبقه ی elite انقدر شعور داره بفهمه مردم رو نمیشه با زور به یه سمتی برد. روشی هایی رو پیدا کردن که "خود مردم" التماس میکنن که ما بریم اون وَری! خودشون التماس میکنن. کسایی که تمام نظام مالی و پولی دنیا دستشونه و پول رو از "تو هوا" خلق میکنن و قدرت دستشونه هدف اصلیشون "کنترله".
کنترل توده های مردم برای New world order.
اندکی صبر سحر نزدیک است.
با شور زندگی کن.