پس زمینه پارالاکس

20 سال

X-Men: Days of Future Past
مارس 30, 2020
از کجا به کجا نگاه میکنی
آوریل 2, 2020

20 سال


یادمه تقریباً یه 19 بیست سال پیش بود و اکثراً هم کلاسی هام تو اون دانشگاه مشهور صنعتی قبول شده بودن یا حداقل دانشگاه تهرانی، امیر کبیری، چیزی.
من چی؟!
هیچی
رسماً نابود بودم. چون سر داستان های علمی تخیلی و هر چیزی که بود من صاف رفته بودم تو دیوار. واقعاً افتضاح به معنی کامل کلمه. خر افسرده منتهی با یه روکش شکلاتی! یکی از همون هم کلاسی هام که کمی بیشتر باهاش صمیمی بودم هنوز بعد کنکور با من "ارتباطتکی" داشت که بعداً خدا رو شکر اونم قطع شد. البته الان میگین چرا "خدا رو شکر".
یه بار یادمه همون روزا این بنده ی خدا گفت Shrek رو دیدی؟ گفتم نه. بعد پوستر های Shrek دونه دونه تو ذهنم اومد. میدونین وقتی تو peak emotional state یه anchor درست میشه فقط و فقط با راهش از بین میره و لا غیر. خلاصه Shrek شد anchor دوران درد و رنج من. تا 20 سال بعد یعنی الان هم همینه. انقدر قویه. البته میتونم خرابش کنم ولی دلم نمیاد. دوست دارم تا روزی که به خیلی میلیون نفر تونستم کمکی بکنم که درد نکشن، باعث درد من بشه!
تو فروشگاه کار من درسته کلاهبرداریه ولی کار اصلیم همون مشاورست. یه روز یکی از مشتریامون رو که حدود 40 و چندی سالشه داشتم "میکاویدم" که برام تعریف کرد که جوونیاش تو بازار بوده، و خیلی هم اتفاقاً کارش خوب بوده و مغازه ی اوستاشو می چرخونده و سر یه داستان آشغال زده بیرون و کارمند شده.
من بهش گفتم آخه چرا به این زندگی خواری تن دادی؟!
بعد چند دقیقه که قانعش کردم که چقدر موضوع راحت میشده حل بشه و اون الان یه بازاریه پولدار می تونسته باشه، صاف تو چشماش نگاه کردم و گفتم:
اگر اون روزا یکی بود همینجور با دلسوزی قانعت میگرد که شغلت رو عوض نکنی چقدر قیمتش بود؟ 100 میلیارد نمی ارزید؟
باور نمی کنید
از عمق جونش گفت:
چرا می ارزید.
اگر اون روزا کسی بود که به اون فسقلیِ بچه پر رو، که به قول استاد "خیلیا هم اشتباهی رفتن تیزهوشان" بگه: بچه جون! تو هنوز دهنت بو شیر میده. بی خود کردی نا امید شدی. غلط کردی فکرکردی تمام راه تحصیل از کارشناسیِ اون دانشگاهِ خاص میگذره. خوب جون بکن، ارشد برو اونجا. دقیقاً جون بکن. ارشد رفتی اونجا، بعد بروMIT، یا یه قبرستون دیگه. مگه مغز donkey صبحا میخوری؟ میگفت: آقا جون این اینترنت، اینم تو. برو lecture های MIT رو نگاه کن. فکر کن مهندسی نرم افزارِ اونجا نشستی، نه تهران جنوب. بیخود می کنی زندگیتو میندازی تو "مخلوط کن"، اونم نه با شیر و موز، بلکه با فضولات گاو و گوسفند!
واقعاً اگه کسی "آگاهی همراه دلسوزی" و "شورِ بازگردوندن نور به زندگی دیگران" رو داشت و واقعاً عین تونی رابینز می خواست از عمق جونش کسی رو از درد خلاص کنه، چقدر کارش می ارزید؟!
100 میلیارد نمی ارزید؟!
من بیست سال درد کشیدم ولی دوسش دارم. چون همین بود که منو برد اون قبرستون شهین زرشکی. رویام این بود، شبها که تا صبح میخوندم که یه روز یه جوونی مثل خودم رو "کن فیکون" کنم.
خدا روشکر فعلاً به اهداف شومم کمی دست پیدا کردم.
اون روزی، یه فسقلی عین خودم رو "دُرستش کردم" و تو مغزش کاشتم که بره و کنار الکترونیک، یه زبان اپلیکیشن نوشتن رو هم یاد بگیره. خودش بعدِ چند ماه، دوباره برای خرید اومده بود پیش من و گفت که یادته بهم گفتی برم یه زبون یاد بگیرم؟ از همون یه کار پیدا کردم، تو 18 19 سالگی!
فکر کردین من مثل شکم سیرا بهش اینارو گفته بودم.
نه عمراً
مثل تونی رابینز، با چشمای لیزری، رفتم تو عمق ذهنش و جونش این belief رو کاشتم که تو انقدر جوونی و وقت داری که همه جا رو میتونی بگیری. بعد با future pace رویاهایی براش پختم و به کامش چشوندم که "نتونست" قانع نشه و کاری نکنه! بار بعد هم که اومد صاف تو چشماش زل زدم و گفتم: فکر کردی چرا کسی نمیره MIT درس بخونه؟
بهترین جواب رو داد
منم چند بار بلند بلند که همکارام شنیدن گفتم:
آفرین... آفرین
گفت: چون
تو ذهنش نمیدونه که این براش ممکنه.
چون نمیدونه.
و همین جور نابود به من نگاه میکرد.
ساختَمِش نه؟!
این زندگیه...
Jay Abraham که بیلیونره، میاد رو stage از این لذت میبره که امروز به کسی کمکی کنه، دیدِ جدیدی به زندگیش و کسب و کارش براش ایجاد کنه. کسی رو خوشحال کنه.
دکتر ما سر کلاس از این خوشحال بود که راه کسی رو سَد کنه! یا اشتباهی رو تکرار کنه! یا رو تفکر اشتباهی، بدون دلیل با تعصب پافشاری کنه. یا از یه کفتار ایلومیناتی دفاع کنه. یا variety رو اشتباه تلفظ کنه و کلی هم تازه حال کنه، که به خیال خودش اشتباهِ تلفظِ منو جلوِ همه گرفته! ببینید سطح زندگی این آدم کجاست!
همچین آدمی مشاوره؟ بله مشاوره.

با شور زندگی کن



0 0 votes
امتیازدهی به مقاله
Subscribe
خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
View all comments