برای رفتن سر کار از مترو استفاده میکنم. یه فاصله ای رو باید پیاده برم تا برسم به ایستگاه. تو این مسیرِ چند دقیقه ای بعضی جاها هست که توی پیاده رو درخت توت سفید کاشته شده و بهار که میشه این توتا بار میدن. پیاده رو میشه پر از میوه که همین جور رو زمین ریخته و حیف و میل میشه. کلی میوه هم روی شاخه هاست و کمتر کسی می ایسته و میچینه. شاید تک و توک پیرمردها رو دیدم که وای میسن و چنتایی میزنن تو رج. پیش خودم فکر میکردم که کاشکی این صحبت هایی که اینجا میگذارم مثل اون میوه های درخت توت نباشه که همین جور میریزه زمین و کسی ازشون استفاده نمیکنه. کاش مثل سیب سرخ دونه دونه روی شاخه های درخت نزدیک زمین باشه و هر کسی که رد میشه با ذوق و شوق چنتایی بچینه و برای دیگران هم ببره. تازه بازم برگرده تا سیب بچینه. با شور زندگی کن.
چرا کامنت ها پاک میشه؟
پاک نمیشه!
اول باید یه آدم خیلی مهم تو تاریخ بشریت اونارو approve کنه تا به صورت عمومی دیده بشه. اولش که کامنت میذاری بعد post back برات نشون میده ولی اگه صفحه رو refresh کنی یا یکبار دیگه بیای چک کنی نیست. چون اون نمایش موقتی برای خودته. بعد که approve شد میاد تو حالت دائمی. وگرنه هرکی میومد هرچی میخواست میذاشت. آیا اما؟
من امروز همه رسیده هاشو چیدم 🙂
بسی بسیار خوشمان آمدی.
همیشه اینجور کامنت بگذارین و لطفا بیشتر تعریف کنید! آخه نمیدونید این خودشیفتگی چه دردیه؟! تازه داروهاشم گرون شده الان. فقط امیدم به شما دبستانی هاست.